آتش پا

فرهنگی هنری ادبی

آتش پا

فرهنگی هنری ادبی

شعر

<<اگر تنگ بودم...>>

اگر تنگ بودم
باکمی آب رندانه دریا می شدم
اگر تنگ بودم
برای ماهی نه زندان که دریا می شدم
اگر تنگ بودم
به مهمان قلبم مینگریستم
که چه ناباورانه در من نشسته
چنان یک پرنده
که بالش شکسته
اگر تنگ بودم
میشکستم

و به رویای دریا می پیوستم


شاعر:افرا

شعر

((آسمان بدون ماه))
قلب من سیاه بود
ازجنس درد وآه بود
روزگارم تیره وتباه بود
آسمان من بدون ماه بود
تا که کسی آمد
کسی از جنس نرگس
زدود از دل من تیرگی را
تکاند از تن من خستگی را
کسی آمد وشد خورشید 
و زیبایی دنیا را به جان تار من بخشید

شعر

((سبز))
من رنگ گیاهم
من رنگ نگاهم
گاهی توی دشتم
گاهی توی دستم
گاهی توی دریا
گاهی توی رویا
من تا افاق نگاه سبزت
پرطپش وپر نبضم
من رنگ سبزم


شعر

((او))
روز می آید،شب می رود.
روشنایی بر دشت می تابد و تاریکی از کوه می گذرد.
یکی به دنیا می آید ودیگری می میرد.
رود با رفتنش وکوه با قامتش،
باد با سرعتشودریا با موج هایش
به او می رسند.

وما نیز به او خواهیم رسید.


شاعر:افرا


شعر

سلامی گرم بر شما دوستان.من افرا از گروه آتش پا ام.

این دفعه شعری جدید از خودم برایتان دارم .
در این شعر سبک من تغییر کرده است.
امیدوارم خوشتون بیاید.
((آتش))
شب بیست و نهم اسفند ماه است.
هوا بسیار سرد و سر سوز است 
اما من از همه گرم ترم.
آتشی مرا فرا گرفته است.
می سوزم و می سوزم...
انگار که خود آتشم
درست یادم نیست اولین جرقه کی در من گرفت
اما خوب به خاطرم مانده است
چه کسی آن جرقه را روشن کرد...