-
اشتباه
پنجشنبه 3 شهریورماه سال 1390 22:56
من اشتباه رفته ام من اشتباه رفته ام من از تمام این پیاده ها و این سواره ها من از تمام این دود ها و این کــــــبود ها من از تمام خستگی شهر خسته ام من اشتباه رفته ام ندیده ام کمی درخت نخورده پای من به سنگ سخت نه اندکی هـــــــــوای پاک نه یک کمی زمین و خاک کجا ست راه مزرعه؟ کجاست راه روسـتا؟ من اشتباه رفته ام...
-
کودک
دوشنبه 12 مهرماه سال 1389 21:43
کودک , خسته و تنها نگاهی دردمند پر از دود , پر از غبار بسته ی قرمز رنگ سیگار , تیر بوی تیز سیگار تک سرفه ای کوتاه از جسم و از روح رو به اتمام است ذره ذره خرده خرده پایانی تدریجی صدای بال کبوتران چرخش سر کودک به سوی آنان صدای اذان در گوش آوایی آشنا اما سرد بی روح , بی حس , مرده چرخش آتشدان مشتی سپند سمفونی ترق و تروق...
-
شیطان
شنبه 10 مهرماه سال 1389 19:01
روزگاریست شیطان فریاد میزند, آدم پیدا کنید میخواهم سجده کنم...!
-
شعر
دوشنبه 17 خردادماه سال 1389 12:21
<<ممنوعیـــــــــــت ممنوع!>> بوق زدن ممنوع شنا ممنوع پارک ممنوع سیگار کشیدن ممنوع آزادی ممنوع زندگی ممنوع... اما من تابلوی ممنوعیت را خواهم شکست و این تابلو را بالا خواهم برد : ممنوعیــــــت ممنوع
-
شعر
چهارشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1389 16:56
<<در وقت اضافه>> در نیمه ی دوم زندگی ام گل لبخند او دروازه ی قلب مرا گشود سرم سوت کشید دلم فریاد زد تا دقیقه ی نود تلاشم بی فایده بود اما خلاف تمام داوری ها 10دقیقه وقت اضافه هدیه ی او به من بود و هدیه ی من به او یک گل طلایی شاعر: افر ا
-
شعر
دوشنبه 23 فروردینماه سال 1389 21:19
<<اگر تنگ بودم...>> اگر تنگ بودم باکمی آب رندانه دریا می شدم اگر تنگ بودم برای ماهی نه زندان که دریا می شدم اگر تنگ بودم به مهمان قلبم مینگریستم که چه ناباورانه در من نشسته چنان یک پرنده که بالش شکسته اگر تنگ بودم میشکستم و به رویای دریا می پیوستم شاعر:افرا
-
شعر
سهشنبه 25 اسفندماه سال 1388 16:50
((آسمان بدون ماه)) قلب من سیاه بود ازجنس درد وآه بود روزگارم تیره وتباه بود آسمان من بدون ماه بود تا که کسی آمد کسی از جنس نرگس زدود از دل من تیرگی را تکاند از تن من خستگی را کسی آمد وشد خورشید و زیبایی دنیا را به جان تار من بخشید
-
شعر
سهشنبه 18 اسفندماه سال 1388 14:43
((سبز)) من رنگ گیاهم من رنگ نگاهم گاهی توی دشتم گاهی توی دستم گاهی توی دریا گاهی توی رویا من تا افاق نگاه سبزت پرطپش وپر نبضم من رنگ سبزم
-
شعر
جمعه 14 اسفندماه سال 1388 14:28
((او)) روز می آید،شب می رود. روشنایی بر دشت می تابد و تاریکی از کوه می گذرد. یکی به دنیا می آید ودیگری می میرد. رود با رفتنش وکوه با قامتش، باد با سرعتشودریا با موج هایش به او می رسند. وما نیز به او خواهیم رسید. شاعر:افر ا
-
شعر
سهشنبه 11 اسفندماه سال 1388 19:02
سلامی گرم بر شما دوستان.من افرا از گروه آتش پا ام. این دفعه شعری جدید از خودم برایتان دارم . در این شعر سبک من تغییر کرده است. امیدوارم خوشتون بیاید. ((آتش)) شب بیست و نهم اسفند ماه است. هوا بسیار سرد و سر سوز است اما من از همه گرم ترم. آتشی مرا فرا گرفته است. می سوزم و می سوزم... انگار که خود آتشم درست یادم نیست...
-
شعر
سهشنبه 11 اسفندماه سال 1388 12:08
سلام من افرا از گروه آتش پا ام. امروز یکی از شعر های جدیدم رو براتو می گزارم. امیدوارم لذت ببرید. ((قفل)) می خواهم آزاد باشم مثل درس آزاد کتاب فارسی ،سفید بی رنگ مثل چرخ و فلک بچرخم و همچو باد بگردم. با شما هستم آیا صدایم را می شنوید یا بلند تر بگویم؟ پروانه ها صدایم را شنیدند و همینطور پرنده ها اما انسان ها مثل قفلی...