آتش پا

فرهنگی هنری ادبی

آتش پا

فرهنگی هنری ادبی

اشتباه

من اشتباه رفته ام

من اشتباه رفته ام

من از تمام این پیاده ها و این سواره ها

من از تمام این دود ها و این کــــــبود ها 

من از تمام خستگی شهر خسته ام

من اشتباه رفته ام

ندیده ام کمی درخت

نخورده پای من به سنگ سخت

نه اندکی هـــــــــوای پاک

نه یک کمی زمین و خاک

کجا ست راه مزرعه؟

کجاست راه روسـتا؟

  من اشتباه رفته ام...  

کودک


کودک , خسته و تنها

نگاهی دردمند

پر از دود , پر از غبار

بسته ی قرمز رنگ سیگار , تیر

بوی تیز سیگار

تک سرفه ای کوتاه

از جسم و از روح

رو به اتمام است

ذره ذره

خرده خرده

پایانی تدریجی

صدای بال کبوتران

چرخش سر کودک به سوی آنان

صدای اذان در گوش

آوایی آشنا اما سرد

بی روح , بی حس , مرده

چرخش آتشدان

مشتی سپند

سمفونی ترق و تروق آن

بوی خوب , اتمام ناپذیر , خاطره انگیز

چراغ قرمز , پایان استراحت


شیطان

روزگاریست شیطان فریاد میزند, آدم پیدا کنید میخواهم سجده کنم...!

شعر

<<ممنوعیـــــــــــت ممنوع!>>

بوق زدن ممنوع

شنا ممنوع

پارک ممنوع

سیگار کشیدن ممنوع

آزادی ممنوع

زندگی ممنوع...

اما من تابلوی ممنوعیت را خواهم شکست

و این تابلو را بالا خواهم برد:

ممنوعیــــــت ممنوع

شعر

<<در وقت اضافه>>

در نیمه ی دوم زندگی ام
گل لبخند او دروازه ی قلب مرا گشود
سرم سوت کشید
دلم فریاد زد
تا دقیقه ی نود تلاشم بی فایده بود
اما خلاف تمام داوری ها
10دقیقه وقت اضافه
هدیه ی او به من بود
و هدیه ی من به او
یک گل طلایی

شاعر: افر
ا